خاقانی (قصاید)/ای نایب عیسی از دو مرجان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (قصاید) (ای نایب عیسی از دو مرجان) از خاقانی |
' |
ای نایب عیسی از دو مرجان | وی کرده ز آتش آب حیوان | |
ای زهر تو دستگیر تریاق | وی درد تو پایمرد درمان | |
از جام تو صاف نوشتر، تیغ | در دام تو صید خوارتر جان | |
جزع تو به غمزه برده جانها | لعل تو به بوسه داده تاوان | |
وصل تو به زیر پر سیمرغ | پرورده به سایهی سلیمان | |
در عین قبول تو خرد را | یک رنگ نموده کفر و ایمان | |
از جور تو در میان عشاق | برخاسته صورت گریبان | |
گر فتنه نبایدت که خیزد | طیره منشین و طره مفشان | |
خاقانی را به کوی عشقت | کاری است برون ز وصل و هجران | |
راهی است ورا به کعبهی مجد | بیزحمت ناقه و بیابان | |
ختم فضلا موفق الدین | مقصود قران و صدر اقران | |
عبد الغفار کسمان را | در ساحت قدر اوست جولان | |
صدری که ز آفرینش او | مستوجب آفرین شد ارکان | |
از بخت جوان او کنم یاد | چون دستن کشم به پیر دهقان |