فخرالدین عراقی (غزلیات)/همی گردم به گرد هر سرایی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (همی گردم به گرد هر سرایی) از فخرالدین عراقی |
' |
همی گردم به گرد هر سرایی | نمییابم نشان دوست جایی | |
وگر یابم دمی بوی وصالش | نیابم نیز آن دم را بقایی | |
وگر یک دم به وصلش خوش برآرم | گمارد در نفس بر من بلایی | |
وگر از عشق جانم بر لب آید | نگوید: چون شد آخر مبتلایی؟ | |
چنان تنگ آمدم از غم که در وی | نیابی خوشدلی را جایگایی | |
عجب زین محنت و رنج فراوان | که چون میباشد اندر تنگنایی؟ | |
ازین دریای بیپایان خون خوار | برون شد کی توان بیآشنایی؟ | |
مشامم تا ازو بویی نیابد | نیابد جان بیمارم شفایی | |
مرا یاری است، گر خونم بریزد | نیارم خواست از وی خون بهایی | |
غمش گوید مرا: جان در میان نه | ازین خوشتر شنیدی ماجرایی؟ |