فخرالدین عراقی (غزلیات)/چنانم از هوس لعل شکرستانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (چنانم از هوس لعل شکرستانی) از فخرالدین عراقی |
' |
چنانم از هوس لعل شکرستانی | که میبرآیدم از غصه هر نفس جانی | |
امید بر سر زلفش به خیره میبندم | چگونه جمع کند خاطر پریشانی؟ | |
در آن دلی، که ندارم، همیشه مییابم | ز تیر غمزهی تو لحظه لحظه پیکانی | |
بیا، که بیتو دل من خراب آباد است | جهان نمیشود آباد جز به سلطانی | |
چه جای توست دل تنگ من؟ ولی یوسف | گهی به چه فتد و گه به بند و زندانی | |
چنان که چشم خمارین توست مست و خراب | بسوی ما نکند التفات چندانی | |
چو نیست در دل تو ذرهای مسلمانی | چگونه رحم کند بر دل مسلمانی؟ | |
زمان زمان که دلم یاد چهر تو بکند | شود ز عکس جمالت دلم گلستانی | |
اگر چه چشم عراقی به هر بتی نگرد | به جان تو، که ندارد بجز تو جانانی |