فخرالدین عراقی (غزلیات)/ای دل و جان عاشقان شیفتهی جمال تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (ای دل و جان عاشقان شیفتهی جمال تو) از فخرالدین عراقی |
' |
ای دل و جان عاشقان شیفتهی جمال تو | هوش و روان بیدلان سوختهی جلال تو | |
کام دل شکستگان دیدن توست هر زمان | راحت جان خستگان یافتن وصال تو | |
دست تهی به درگهت آمدهام امیدوار | روی نهاده بر درت منتظر نوال تو | |
خود به دو چشم من شبی خواب گذر نمیکند | ورنه به خواب دیدمی، بو که شبی وصال تو | |
من به غم تو قانعم، شاد به درد تو، از آنک | چیره بود به خون من دولت اتصال تو | |
تو به جمال شادمان، بیخبر از غمم دریغ! | من شده پایمال غم، از غم گوشمال تو | |
ناز ز حد بدر مبر، باز نگر که: در خور است | ناز تو را نیاز من، چشم مرا جمال تو | |
بسکه کشید ناز تو، مرد عراقی، ای دریغ! | چند کشد، تو خود بگو، خسته دلی دلال تو؟ |