فخرالدین عراقی (غزلیات)/شود میسر و گویی که در جهان بینم؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (شود میسر و گویی که در جهان بینم؟) از فخرالدین عراقی |
' |
شود میسر و گویی که در جهان بینم؟ | که باز با تو دمی شادمانه بنشینم؟ | |
به گوش دل سخن دلگشای تو شنوم؟ | به چشم جان رخ راحت فزای تو بینم؟ | |
اگر چه در خور تو نیستم، قبولم کن | اگر بدم و اگر نیک، چون کنم؟ اینم | |
به سوی من گذری کن، که سخت مشتاقم | به حال من نظری کن که، سخت مسکینم | |
ز بود من اثری در جهان نبودی، گر | امید وصل ندادی همیشه تسکینم | |
بدان خوشم که مرا جان به لب رسید، آری | ازان سبب دو لب توست جان شیرینم |