فخرالدین عراقی (غزلیات)/نیست کاری به آنم و اینم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (نیست کاری به آنم و اینم) از فخرالدین عراقی |
' |
نیست کاری به آنم و اینم | صنع پروردگار میبینم | |
صبر از تو نکرد دل، والله | نیست پروای عقلم و دینم | |
سخنی، کز تو بشنود گوشم | خوشتر آید ز جان شیرینم | |
در جهان گر دل از تو بردارم | خود که بینم، که بر تو بگزینم؟ | |
کرمی کن، گرم بخواهی کشت | هم بدان ساعدان سیمینم | |
با عراقی، که عاجز غم توست | خردهگیری مکن، که مسکینم |