فخرالدین عراقی (غزلیات)/گر چه ز جهان جوی نداریم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (گر چه ز جهان جوی نداریم) از فخرالدین عراقی |
' |
گر چه ز جهان جوی نداریم | هم سر به جهان فرو نیاریم | |
زان جا که حساب همت ماست | عالم همه حبهای شماریم | |
خود با دو جهان چکار ما را؟ | ما شیفتهی یکی نگاریم | |
کی صید جهان شویم؟ چون ما | در بند کمند زلف یاریم | |
در دل همه مهر او نویسیم | بر جان همه عشق او نگاریم | |
این خود همه هست، بر در او | از خاک بتر هزار باریم | |
ما خود خجلیم از رخ یار | با آنکه ز عشق زار زاریم | |
از کردهی خود سیاهروییم | وز گفتهی خویش شرمساریم | |
رویش به کدام چشم بینیم؟ | وصلش به چه روی چشم داریم؟ | |
ما در خور او نهایم، لیکن | با این همه هم امیدواریم | |
ای دوست، گناه ما همین است | کز دیده و جانت دوست داریم | |
باری، به نظارهای برون آی | بنگر که: چگونه جان سپاریم | |
بر بوی نظارهی جمالت | دیری است که ما در انتظاریم | |
یک ره بنگر سوی عراقی | بنگر که: چگونه جان سپاریم |