فخرالدین عراقی (غزلیات)/تا کی از دست فراق تو ستمها بینیم؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (تا کی از دست فراق تو ستمها بینیم؟) از فخرالدین عراقی |
' |
تا کی از دست فراق تو ستمها بینیم؟ | هیچ باشد که تو را بار دگر وابینیم | |
دل دهیم، از سر زلف تو چو بویی یابیم | جان فشانیم، اگر آن رخ زیبا بینیم | |
روی خوب تو که هر دم دگران میبینند | چه شود گر بگذاری تو دمی ما بینیم؟ | |
ما که دور از تو ز هجرانت به جان آمدهایم | از فراق تو بگو: چند بلاها بینیم؟ | |
خورد زنگار غمت آینهی دل به فسوس | نیست ممکن که جمال تو در آنجا بینیم | |
گم شد آخر دل ما، بر در تو آمدهایم | تا بود کان دل گمکردهی خود وابینیم | |
گر بیابیم دلی، بر سر کویت یابیم | ور ببینیم رخی، در دل بینا بینیم | |
روی بنمای، که امروز ندیدیم رخت | ای بسا حسرت و اندوه که فردا بینیم! | |
روی زیبای تو، ای دوست، به کام دل خویش | تا عراقی بنمیرد نه همانا بینیم |