فخرالدین عراقی (غزلیات)/بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم) از فخرالدین عراقی |
' |
بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم | نیم چون خوشدل و خرم بگرییم | |
دمی بر جان پر حسرت بموییم | زمانی بر دل پر غم بگرییم | |
گهی از درد بیدرمان بنالیم | گهی از زخم بیمرهم بگرییم | |
دل ما مرد، بر تن خوش بموییم | چو عیسی رفت، بر مریم بگرییم | |
چو کار از دست رفت، این گریهی ما | ندارد هیچ سودی، هم بگرییم | |
خوشا آن دم که با ما یار خوش بود | کنون در حسرت آن دم بگرییم | |
نشد جان محرم اسرار جانان | بر آن محروم نامحرم بگرییم | |
تن بیمار ما درهم شد از غم | بر آن بیچارهی درهم بگرییم | |
ز عمر ما دوسه دم ماند باقی | بیا، کین یک دو دم بر هم بگرییم | |
عراقی را کنون ماتم بداریم | بر آن مسکین درین ماتم بگرییم |