حافظ (غزلیات)/شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۲۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست) از حافظ |
' |
شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبلْ مست صَلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود ببین که جام زُجاجی چه طرفهاش بشکست! بیار باده که در بارگاه استغنا چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست از این رَباطِ دودَر چون ضرورت است رَحیل رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست مقام عیش میسر نمیشود بیرنج بَلی، به حکم بلا بستهاند عهد اَلَست به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش میباش که نیستیاست سرانجامِ هر کمال که هست شکوه آصِفی و اسبِ باد و منطقِ طیر به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرْف نبست به بال و پَر مرو از ره، که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نِشَست زبان کِلک تو حافظ چه شُکر آن گوید که گفتهی سخنت میبرند دست به دست