فخرالدین عراقی (غزلیات)/دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات) از فخرالدین عراقی |
' |
دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات فارغ شده ز مسجد وز لذت مباحات از خانقاه رفته، در میکده نشسته صد سجده کرده هر دم در پیش عزی ولات در باخته دل و دین، مفلس بمانده مسکین افتاده خوار و غمگین در گوشهی خرابات نی همدمی که با او یک دم دمی برآرد نی محرمی که یابد با وی دمی مراعات نی هیچ گبری او را دستی گرفت روزی نی کرده پایمردی با او دمی مدارات دردش ندید درمان، زخمش نجست مرهم در ساخته به ناکام با درد بیمداوات خوش بود روزگاری بر بوی وصل یاری هم خوشدلیش رفته، هم روزگار، هیهات! با این همه، عراقی، امیدوار میباش باشد که به شود حال، گردنده است حالات