فخرالدین عراقی (غزلیات)/خرم تن آن کس که دل ریش ندارد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۷ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فخرالدین عراقی (غزلیات) (خرم تن آن کس که دل ریش ندارد)
از فخرالدین عراقی
'


خرم تن آن کس که دل ریش ندارد و اندیشه‌ی یار ستم‌اندیش ندارد گویند رقیبان که ندارد سر تو یار سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟ او را چه خبر از من و از حال دل من کو دیده‌ی پر خون و دل ریش ندارد این طرفه که او من شد و من او وز من یار بیگانه چنان شد که سر خویش ندارد هان، ای دل خونخوار، سر محنت خود گیر کان یار سر صحبت ما بیش ندارد معشوق چو شمشیر جفا بر کشد، از خشم عاشق چه کند گر سر خود پیش ندارد؟ بیچاره دل ریش عراقی که همیشه از نوش لبان، بهره بجز نیش ندارد