فخرالدین عراقی (غزلیات)/دل در گره زلف تو بستیم دگر بار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (دل در گره زلف تو بستیم دگر بار) از فخرالدین عراقی |
' |
دل در گره زلف تو بستیم دگر بار وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار جام دو جهان پر ز می عشق تو دیدیم خوردیم می و جام شکستیم دگربار شاید که دگر نعرهی مستانه برآریم کز جام می عشق تو مستیم دگربار المنة لله که پس از محنت بسیار با تو نفسی خوش بنشستیم دگربار چون طرهی تو شیفتهی روی تو گشتیم هیهات! که خورشید پرستیم دگربار ما ترک مراد دل خودکام گرفتیم تا هرچه کند دوست خوشستیم دگربار با عشق تو ما راه خرابات گرفتیم از صومعه و زهد برستیم دگربار در بندگی زلف چلیپات بماندیم زنار هم از زلف تو بستیم دگربار تا راز دل ما نکند فاش عراقی اینک دهن از گفت ببستیم دگربار