فخرالدین عراقی (غزلیات)/نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار) از فخرالدین عراقی |
' |
نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار نظارهی رخت از عاشقان دریغ مدار اگر سزای جمال تو نیست دیده رواست خیال روی تو باری ز جان دریغ مدار به پرسش من رنجور اگر نمیآیی عنایتی ز من ناتوان دریغ مدار ز خوان وصل تو چون قانعم به دیداری تو نیز این قدر از میهمان دریغ مدار به من، که گرد درت چون سگان همی گردم نواله گر ندهی، استخوان دریغ مدار چو دوستان را بر تخت وصل بنشانی ز من، که خاک توام، آستان دریغ مدار چو با ندیمان جام شراب نوش کنی نصیب جرعهای از خاکیان دریغ مدار