فخرالدین عراقی (غزلیات)/دلی، که آتش عشق تواش بسوزد پاک
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (دلی، که آتش عشق تواش بسوزد پاک) از فخرالدین عراقی |
' |
دلی، که آتش عشق تواش بسوزد پاک ز بیم آتش دوزخ چرا بود غمناک؟ به بوی آنکه در آتش نهد قدم روزی هزار سال در آتش قدم زند بیباک گرت بیافت در آتش کجا رود به بهشت؟ و گر چشد ز کفت زهر، کی خورد تریاک؟ مرا، که نیست ازین آتشم مگر دودی؟ فرو گرفت زمین دلم خس و خاشاک کجاست آتش شوقت که در دل آویزد؟ چنان که برگذرد شعلهی دلم ز افلاک ز شوق در دل من آتشی چنان افروز که هر چه غیر تو باشد بسوزد آن را پاک اگر بسوخت، عراقی، دل تو زین آتش ببار آب ز چشم و بریز بر سر خاک