فخرالدین عراقی (غزلیات)/ز دلتنگی به جانم با که گویم؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (ز دلتنگی به جانم با که گویم؟) از فخرالدین عراقی |
' |
ز دلتنگی به جانم با که گویم؟ ز غصه ناتوانم، با که گویم؟ ز تنهایی ملولم، چند نالم؟ ز بییاری به جانم، با که گویم؟ به عالم در، ندارم غمگساری نمیدارم، ندانم با که گویم؟ ز غصه صدهزاران قصه دارم ولی پیش که خوانم؟ با که گویم؟ چو مرغ نیم بسمل در غم یار میان خون تپانم، با که گویم؟ فتاده چون بود در دام صیدی؟ ز محنت همچنانم، با که گویم؟ به کام دوستان بودم، کنون باز به کام دشمنانم، با که گویم؟ مرا از زندگانی نیست سودی ز هستی در زیانم، با که گویم؟ همه بیداد بر من از عراقی است ز بودش در فغانم، با که گویم؟