فخرالدین عراقی (غزلیات)/آمد به درت امیدواری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (آمد به درت امیدواری) از فخرالدین عراقی |
' |
آمد به درت امیدواری کو را بجز از تو نیست یاری محنتزدهای، نیازمندی خجلتزدهای، گناهکاری از گفتهی خود سیاهرویی وز کردهی خویش شرمساری از یار جدا فتاده عمری وز دوست بمانده روزگاری بوده به درت چنان عزیزی دور از تو چنین بمانده خواری خرسند ز خاک درگه تو بیچاره به بوی یا غباری شاید ز در تو باز گردد؟ نومید، چنین امیدواری زیبد که شود به کام دشمن از دوستی تو دوستداری؟ بخشای ز لطف بر عراقی کو ماند کنون و زینهاری