فخرالدین عراقی (غزلیات)/تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟) از فخرالدین عراقی |
' |
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟ چون میشویم عاشق بر چهرهی تو باری از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری! خواهی که همچو زلفت عالم بهم بر آید؟ژ بنمای عاشقان را از طرهی تو تاری آن خوشدلی کجا شد؟ وان دور کو که ما را دیدار مینمودی، هر روز یک دو باری؟ ما را ز هم جدا کرد ایام ورنه ما را با دولت وصالت خوش بود روزگاری در پرده چند باشی؟ برگیر برقع از روی تا روی تو ببیند یک دم امیدواری در انتظار وصلت جانم رسید بر لب از وصل تو چه حاصل، ما را جز انتظاری؟ جام جهان نمایت بنمای، تا عراقی اندر رخت ببیند رخسار هر نگاری