ملک الشعرا بهار (قصاید)/از من گرفت گیتی یارم را

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۱۷ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' ملک الشعرا بهار (قصاید) (از من گرفت گیتی یارم را)
از ملک الشعرا بهار
'


از من گرفت گیتی یارم را وز چنگ من ربود نگارم را ویرانه ساخت یکسره کاخم را آشفته کرد یکسره کارم را ز اشک روان و خاک به سر کردن در پیش دیده کند مزارم را یک سو سرشک و یک‌سو داغ دل پر باغ لاله ساخت کنارم را گر باغ لاله داد به من، پس چون از من گرفت لاله عذارم را؟ در خاک کرد عشق و شبابم را بر باد داد صبر و قرارم را بر گور مرده ریخت شرابم را در کام سگ فکند شکارم را جام می‌ام فکند ز کف و آن گاه اندر سرم شکست خمارم را بس زار ناله کردم و پاسخ داد با زهر خند، ناله‌ی زارم را گفتم بهار عشق دمید اما گیتی خزان نمود بهارم را گیتی گنه نکرد و گنه دل کرد کاین گونه کرد سنگین بارم را باری، بر آن سرم که از این سینه بیرون کنم دل بزه‌کارم را