اوحدی مراغهای (غزلیات)/چه عشقست این که در دل شد؟
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (چه عشقست این که در دل شد؟) از اوحدی مراغهای |
' |
چه عشقست این که در دل شد؟ کزو پایم درین گل شد به بند او در افتادم کشیدم بند و مشکل شد چه شربت بود عشق او؟ که جان را زهر قاتل شد قیامت بیند آن دستی کز آن قامت حمایل شد چو با آیینهی خاطر جمال او مقابل شد هر آن نقشی که بر دل بد نهفته گشت و باطل شد ازو من سایهای بودم به نور آن سایه زایل شد مریدی را مرادی بد ازان دلدار حاصل شد ریاضت اوحدی میبرد که این درویش واصل شد