اوحدی مراغهای (غزلیات)/ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی) از اوحدی مراغهای |
' |
ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی مگر ز دست تو کافر، که دشمن دینی چو دیدهی همه کس دیدن تو میخواهد کسی چه عیب تو گوید؟ که: خویشتن بینی اگر پیاده روی، سرو گلشن جانی وگر سوار شوی، شمع خانهی زینی شب شراب که باشد رخ تو شاهد و شمعی بجز لب تو نیاید بکار شیرینی ندانمت که به دست که اوفتادی باز؟ عجب که دست نبوسند کش تو شاهینی! به درد مند غم او رمن که میگوید؟ مکن حکایت درمان چو درد او چنین میان به جستن یار، اوحدی،چنان دربند که تا به دست نیاید ز پای ننشینی