اوحدی مراغهای (غزلیات)/اشک ما آبیست روشن در هوات
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (اشک ما آبیست روشن در هوات) از اوحدی مراغهای |
' |
اشک ما آبیست روشن در هوات | خود به چشم اندر نیامد اشک مات | |
در طوافت سعی خواهم کرد از آنک | سعیها کردست گردون در صفات | |
خون من ریزی و دل گیری نوا | بینوایی به دلم را از نوات | |
ای خط سبزت برات خون من | کم نویس آن خط که مردیم از برات | |
دی دوایی می نبشتی از قلم | حال من نشنید و دل خون شد دوات | |
ای به زلف و خال چون لیل دجا | در دل و جانم غم لیلی دوجات | |
نزد ترکان ما ترا قدر ار چه نیست | نزد ما، ای ترک، یک دم باش مات | |
دل بلات ار بت پرستان میدهند | بت پرستم من، که دادم دل بلات | |
گر نجات از عشق جویی، اوحدی | پیش او هم، نه رهت باشد، نه جات |