اوحدی مراغهای (غزلیات)/در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای) از اوحدی مراغهای |
' |
در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای | حاجی چه التفات نمودی به خانهای؟ | |
مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟ | تا در میان دام نبینند دانهای | |
بویی ز وصل اگر به مشامش نمیرسید | رغبت به هیچ موی نمیکرد شانهای | |
این کوشش و کشش همه بیکار چون بود؟ | عاقل چگونه دل بنهد بر فسانهای؟ | |
تا عشق آتشی نزند در درون دل | از راه سینه کی بدر افتد زبانهای؟ | |
محتاج پیک و نامه نباشد مرید را | کانجا کفایتست سر تازیانهای | |
خیز، ای رفیق خفته، که صوت نشیدخوان | آتش فگند در شتران از ترانهای | |
ثابت نباشد آن قدم اندر طریق عشق | کو میکند ز خار مغیلان کرانهای | |
گر راستست، هر چه طلب میکنم تویی | وین راه دور نیست بغیر از بهانهای | |
با اوحدی یکی شو و مشنو که: در وجود | هرگز در آن یگانه رسد جز یگانهای | |
ما را اگر محال نباشد به پیشگاه | این فخر بس که: بوسه دهیم آستانهای |