خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک تیرانداز من کز پیش لشکر میرود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ترک تیرانداز من کز پیش لشکر میرود) از خواجوی کرمانی |
' |
ترک تیرانداز من کز پیش لشکر میرود | دلربا میآیدم در چشم و دلبر میرود | |
بامدادان کان مه از خرگاه میآید برون | ز آتش رخسارش آب چشمهی خور میرود | |
من بتلخی جان شیرین میدهم فرهادوار | وز لب شیرین جانان آب شکر میرود | |
آتشی در سینه دارم کز درون سوزناک | دمبدم چون شمع مجلس دودم از سر میرود | |
گر بدامن اشک در پایم گهر ریزی کند | جای آن باشد چرا کو بر سر زر میرود | |
تیره میگردد سحرگه دیدهی سیارگان | بسکه دود آه من در چشم اختر میرود | |
میرود خونم ز چشم خونفشان تدبیر چیست | زانکه هر ساعت که میآید فزونتر میرود | |
چنگ را بینم که هنگام صبوح از درد من | میکند فریاد و خون از چشم ساغر میرود | |
ای بهشتی پیکر از فردوس میآئی مگر | کز عقیق جانفزایت آب کوثر میرود | |
گر دل و دین در سر زلف تو کردم دور نیست | رخت ممن در سر تشویش کافر میرود | |
چون دبیر از حال خواجو میکند رمزی بیان | خون چشمم چون قلم بر روی دفتر میرود |