خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیشب درآمد از درم آنماه چهره مست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (دیشب درآمد از درم آنماه چهره مست) از خواجوی کرمانی |
' |
دیشب درآمد از درم آنماه چهره مست | مانند دستهی گل و گلدستهئی بدست | |
خطش نبات و پستهی شکرشکن شکر | سروش بلند و سنبل پرتاب و پیچ مست | |
زلف سیاه سرکش هندوش داده عرض | در چین هزار کافر زنگی بت پرست | |
از دیده محو کرد مرا هر چه هست و نیست | سودای آن عقیق گهر پوش نیست هست | |
در بست راه عقل چو آن بت قبا گشود | بگشود کار حسن چو آن مه کمر ببست | |
در مشگ میفکند بفندق شکنج و تاب | وز نار و عشوه گوشهی بادام میشکست | |
پر کرد جامی از می گلگون و درکشید | وانگه ببست بند بغلطان و برنشست | |
گفتم زکوة لعل درافشان نمیدهی | یاقوت روح پرور شیرین بدر بخست | |
گفتم ز پیش تیر تو خواجو کجا جهد | گفتا ز نوک ناوک ما هیچکس نرست |