دیوان شمس/بانگ برآمد ز خرابات من

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (بانگ برآمد ز خرابات من)
از مولوی
'


بانگ برآمد ز خرابات من چرخ دوتا شد ز مناجات من
عاقبت امر ظفر دررسید یار درآمد به مراعات من
یا رب یا رب که چه سان می‌کند دلبر بی‌کفو مکافات من
طاعت و ایمان کند آن کیمیا غفلت و انکار و جنایات من
قصر دهد از پی تقصیر من زله دهد از پی زلات من
جوش نهد در دل دریا و کوه از تبش روز ملاقات من
گر نبدی پرده خیالات خلق سوخته بودی ز خیالات من
در سپه جان زندی زلزله طبل و علم نعره و هیهات من
در افق چرخ زدی شعله‌ها نیم شبان آتش میقات من