تروریسم چپ

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
چرا کمونیست‌ها و چپی‌ها از مشروطه شاهنشاهی می ترسند؟ فقط و فقط شاه

ایرانیان شاه می خواهند و چپی‌ها جمهوری

باید مانند انقلاب به نظر بیاید
تروریسم چپ

تروریسم چپ

در روز ۲۶ فوریه سال ۲۰۲۴ دانیلا کِلِه تِه در آپارتمان خود در شهر برلین دستگیر شد. دانیلا کِلِه تِه هموند گروه تروریستی افراطی چپگرا به نام اِر آ اف فراکسیون ارتش سرخ بود. اِر آ اف به نام گروه بادر- ماینهوف نیز شناخته می‌شود. اِر آ اف مسول ۳۳ قتل، گروگانگیری سفارت آلمان در استکهلم، بمبگذاری و انفجارهای بی شمار و کشتار بسیاری می‌باشد. اِر آ اف در سال ۱۹۷۰ از سوی آندریاس بادر و گوردن اِنسلین و هورست مالر و اولریکه ماینهوف و چند تن دیگر بنیاد نهاده شد. اینان بر آن بودند که یک جنگ چریکی در آلمان راه بیاندازند و حکومت آلمان را براندازند. در سال ۱۹۹۸ این گروه تروریستی اعلام داشتند که گروه را منحل نموده‌اند زیرا که دیگر امکان قتل و کشتار و براندازی را ندارند. گفتگوهای سیاسی درباره اِر آ اف به دگرگون ساختن سیاست آلمان انجامید. پارلمان آلمان بوندس تاگ چند قانون ضد ترور تصویب نمود، که بر پایه آن هموندی در یکی از گروه‌های تروریستی، جرم شناخته شد. در کنار دانیلا کِلِه تِه ، تا به امروز دو تروریست دیگر ، یکی بورگ هارت گاروگ و ارنست-فولکر اشتاب زیر پیگرد قانونی پلیس هستند.

دانیلا کِلِه تِه متهم به انجام این جرم‌ها می‌باشد: ۱- در سال ۱۹۹۰ انفجار در دویچه بانک با بمبگذاری در یک خودرو ۲- در سال ۱۹۹۱ حمله مسلحانه به سفارت آمریکا در بن ۳- بمبگذاری در سال ۱۹۹۳ در زندان شهر وایتااشتاد

هنگام دستگیری دانیلا کِلِه تِه در آپارتمانی که زندگی می‌کرد ۱- فشنگ برای تپانچه ۲- یک کلاشینکف ۳- یک مسلسل ۴- چند اسلحه کمری دیگر با فشنگ‌های رزو ۵- صد و پنجاه هزار یورو پول نقد ۶- یک کیلو و نیم طلا ۷- دو پاسپورت جعلی ایتالیایی یکی به نام کلودیا برناردی و آن دیگر به نام کلودیا ورنونه ، ۸- کارت شناسایی و گواهینامه رانندگی به نام کارلوتا گرت نر و کلودیا اشمیت و کلودیا اشمیت اولیویه را

اینکه امروز در کشور آلمان هنوز تروریست‌ها، زیر پیگرد قانونی هستند و دستگیر می‌شوند، تفاوت سیاست دولت علیه تروریسم چپ در آلمان و ایران را نشان می‌دهد.

تروریسم چپ در آلمان، همدست با تروریسم چپ ایران هستند و تنگاتنگ با یکدیگر توطیه می‌چینند. افراط گرایی تروریسم چپ در آلمان با رخ داد ۱۲ خرداد ماه ۱۳۴۶ برابر با ۲ جون ۱۹۶۷ مربوط است. در این روز شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو از شهر برلین دیدار کردند. این سفر رسمی آریامهر شاهنشاه ایران و علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی از آلمان غربی از ۶ خرداد ماه تا ۱۴ خرداد ماه بود. هنگام برنامه ریزی سفر شاهنشاه به آلمان، آریامهر به چند دلیل رفتن به برلین را رد کردند. اما دولت آلمان غربی پافشاری کرد که شاهنشاه بازدیدی از برلین غربی بنمایند که نشان دهند که دولت آلمان سخنگوی ملت آلمان چه در آلمان غربی و چه در آلمان شرقی می‌باشد. تشریفات در تهران ، نگران امنیت جان شاهنشاه بود، اما دولت آلمان غربی اطمینان داد که از جان شاهنشاه ایران و شهبانوی ایران با آوردن شمار بسیار پلیس حفاظت خواهند کرد.

بازدید اعلیحضرتین از شهرهای بن، کلن، دویسبورگ، دوسلدرف، روتن بورگ و مونیخ بسیار در فضای آرام و دوستانه و با احترام فراوان انجام یافته بود. سفیر ایران در آلمان غربی مظفرمالک اطلاعاتی به دست آورده بود که کنفدراسیون دانشجویان در برلین بر آنند که علیه شاهنشاه آریامهر تظاهراتی بر پا سازند و چندین بار از وزارت امور خارجه ایران درخواست کرده بود که این دیدار رسمی را نپذیرند. رییس پلیس برلین اما باز هم اطمینان داد که امنیت شاهنشاه و شهبانوی ایران با بالاترین شمار ممکن پلیس را تضمین می‌کند.

روز ۱۲ خرداد ماه، شاهنشاه و شهبانو در برلین غربی به "اپرای آلمان" که قطعه نی سحرآمیز موتزارت را اجرا می‌کرد رفتند. در برابر اپرا آن سوی خیابان، نزدیک به دو هزار تماشاچی به برای دیدن شاهنشاه و شهبانو در برابر اپرا گردآمده بودند، بسیاری از مردم آلمان با دوربین و خاطره رویایی همسری شاهنشاه ایران و ثریا اسفندیاری برای خوش‌آمد گویی به شاهنشاه ایران ایستاده بودند. در میان این انبوه مردم آلمان، شاید نزدیک به چند سد تن از آنها دانشجویان تظاهرکننده چپ آلمانی و شاید کمتر از ۵۰ تن از دانشجویان کنفدراسیون نیز ایستاده بودند. دانشجویان هوادار شاهنشاه با پرچم‌های ایران به همراه روزنامه نگاران در میان خیابان اپرا چشم به راه رسیدن شاهنشاه و شهبانو بودند. خودروی شاهنشاه و شهبانو به خیابان اپرا پیچید و در برابر اپرا بازایستاد. شاهنشاه و شهبانو از خودرو پیاده شدند و برای مردم دست تکان دادند و برای دانشجویان هوادار و روزنامه نگاران نیز با شادمانی دست تکان دادند و وارد ساختمان اپرا شدند و به تماشای اپرا نشستند. دانشجویان چپ آلمان و دانشجویان ایرانی هموند کنفدراسیون فریاد "قاتل" می‌کشیدند. سرانجام میان اعضای کنفدراسیون و هواخواهان شاهنشاه درگیری شد، هر دو گروه با آرنگ‌های نوشته شده بر روی مقوا با دسته‌های چوبی آمده بودند، که با آن به یکدیگر یورش بردند. پلیس آلمان کوشش کرد با باتوم تظاهرکنندگان را تار و مار نماید. در این گیر و دار مردم ترس برشان داشت و پا به فرار گذاشتند و گروهی از خیابان اصلی اپرا به درون کوچه‌ای پیچیدند و پلیس در پی آنان وارد کوچه شد و همچنان با باتوم مردم را پراکنده‌می‌ساخت. در پهنه کوچک بیرونی یک ساختمان ۴ طبقه با آپارتمان‌های بسیار، بنواونه زورگ ایستاده بود و فرار مردم را نگاه می‌کرد. یک پلیس آلمان غربی به نام کارل هاینس کوراس اسلحه کمری خود را کشید و به بنواونه زورگ شلیک کرد. قتل بنواونه زورگ که به هیچ روی با دیدار شاهنشاه آریامهر از برلین کاری نداشت، سبب شد که این تروریست‌های چپ آلمان، مدعی شوند که دولت علیه آنان اسلحه به کار گرفته است و ما نیز می‌باید خود را مسلح سازیم و مسلحانه علیه دولت بجنگیم.

تفاوت را ببینیم از کجاست تا به کجا . در ایران این تروریست‌های چپ بودند که با اسلحه به جان شاهنشاه ایران در روز پانزدهم بهمن ماه ۱۳۲۷ سوقصد کردند و دولت آنان را منحل کرد و غیرقانونی شناخت. در آلمان غربی نخست پلیس بود که به دانشجوی تماشا کننده تظاهرات در کوچه‌ای که نه چپ بود و نه اسلحه داشت، شلیک کرد و این آغازی شد بر ترورهای مسلحانه چپ آلمان. گروه تروریستی بادر – ماینهوف با بمبگذاری در فروشگاه‌های بزرگ و سپس برای آنها روشن شد که باید تروریست حرفه‌ای شوند، آنگاه در سال ۱۹۷۰ برابر با ۱۳۶۹ به فلسطین رفتند و از سوی جنبش فتاح به سرکردگی یاسر عرفات آموزش‌های پایه‌ای تروریستی دیدند، چگونه می‌توان بمب ساخت، نارنجک ساخت، مردم را هنگام فرار یا در حرکت به مسلسل بست و غیره. گروه بادر – ماینهوف پس از این آموزش‌ها خود را به عنوان چریک دشمن حکومت و برانداز حکومت شناساند. در سال ۱۹۷۲ برابر با ۱۳۵۱ خورشیدی با شش بمبگذاری که کردند، چهار تن را به قتل رساندند و هفتاد تن را زخمی نمودند.

تروریسم چپ در ایران بسیار قدیمی تر از تروریسم چپ در آلمان است. با سوقصد به جان شاهنشاه ایران در دانشگاه تهران در روز ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۷ تروریسم چپ از لانه خود بیرون آمد و دولت ایران نیز بی درنگ واکنش نشان داد، همدستان میرفخرایی را دستگیر کرد و اسلحه‌های پنهان آنان را یافتند و حزب توده غیرقانونی اعلام شد. اعلامیه دولت درست‌ترین واژگان را برای این لای و لجن‌های اجتماع یافتند و چنین اعلام داشتند:

از چند سال به این طرف در داخل کشور عناصر مفسده‌جویی به اسم حزب توده ایران دور هم جمع شده یک عده مردمان ساده‌لوح را با کلمات فریبنده اغفال و هرروز ایجاد اغتشاش و هرج و مرج نموده و در صدد واژگون کردن بنیان و اساس کشور بودن و از هیچگونه آزار و قتل و غارت در مازندران و گیلان و آذربایجان فروگذار نکرده و حتی موقعی هم درصدد تجزیه قسمتی از کشور برآمدند. گزارشهای رسیده حاکی است که اینک صرف نظر از اغفال مردمان ساده به ترویج مرام اشتراکی در بین نوباوگان و دانشجویان شروع کرده و زمینه انقلاب را در کشور فراهم می‌سازند بنابراین دولت برای حفظ تمامیت و استقلال کشور و جلوگیری از هرگونه مفسده و آشوب حزب مزبور را منافی استقلال کشور تشخیص و دستور می‌دهد سازمان حزب مزبور در تمام کشور منحل و افراد خائن که مدارک لازم برعلیه آنها موجود است طبق مقررات قوانین مربوطه تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات شوند.

دولت آلمان نیز مانند دولت ایران در سال ۱۳۲۷ خورشیدی واکنش نشان داد و تروریست‌ها را در پایان سال ۱۹۷۲ دستگیر کردند. زمانی که این تروریست‌ها در زندان بودند، سازمان عفو بین الملل وارد آلمان شد و به زندان‌ها رفتند و گزارشی نوشتند و از وضع زندانیان انتقاد کردند که زندان انفرادی شکنجه است. دولت آلمان نیز همه را رد کرد و از آلمان بیرونشان کرد. آنگاه سارتر فیلسوف فرانسوی همان خاین چپی به آلمان آمد و با بادر در زندان دیدار کرد و گفت که بادر باید آزاد شود. پس از اینکه سارتر به فرانسه بازگشت، پارلمان آلمان قانونی تصویب کرد و آیین دادرسی کیفری را به دلیل این لای و لجن‌های تروریست تغییر داد و بسیار سختگیرانه تر کرد. برای نمونه وکیلی که تروریست‌ها می‌خواهند را دادگاه می‌تواند رد کند ۲- پلیس دریافت که وکیل‌های این تروریست‌ها، اسلحه درون زندان می‌برند ۳- پروسه دادگاه می‌تواند بدون بودن تروریست در دادگاه انجام یابد در غیب او، برخی از تروریست‌ها اعتصاب غذا کردند و امید آن داشتند که دادگاه آنان برگزار نشود زیرا آنان بیمار و ضعیف و ناتوان شده‌اند.

تروریست‌های بادر ماینهوف که هنوز دستگیر نشده بودند، در سال ۱۹۷۵ برابر با ۱۳۵۴ یکی از سیاستمداران برلین را گروگان گرفتند و به دولت التیماتوم دادند که همه تروریست‌ها باید از زندان آزاد شوند وگرنه گروگان را خواهند کشت. دولت آلمان غربی، پنج تروریست را آزاد کرد و این پنج تروریست به یمن فرار کردند اما تروریست‌های اصلی آندریاس بادر و اولریکه ماینهوف، گودرون انسلینگ و یان – کارل رسپه را آزاد نساختند. پس از آنکه برای این چهار تروریست روشن شد که دولت آلمان آنها را هیچگاه از آزاد نخواهد کرد، در زندان دست به خودکشی زدند. مرگ این چهار تروریست خطرناک، سبب انحلال این گروه نشد بلکه هموندان دیگری یافتند که مسلح علیه دولت آلمان غربی بجنگند،زیرا دریافتند که دولت استوار علیه تروریست‌ها مبارزه می‌کند.

در ایران در دهه پنجاه تروریست‌های ایران مجاهدین و چریک و توده‌ای و جبهه ملی و غیره در روز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۵۰ سپهبد فرسیو را با شلیک پنج گلوله به قتل رساندند. در ۱۸ امرداد ماه ۱۳۵۱ بمبگذاری در فروشگاه کوروش ۳- در ۲۲ امرداد ماه ۱۳۵۱ تروریست‌های سازمان مجاهدین سرتیپ طاهری را با شلیک سه گلوله کشتند ۴ – در ۱۰ مهر ماه ۱۳۵۲ توطیه ربودن علیاحضرت شهبانو و ولیعهد از سوی شکوه میرزادگی و نیکخواه رو شد. ۵- سفارت خانه ایران در بروکسل و لاهه و استکهمل و پاریس و بن ژنو را تروریست‌ها اشغال کردند ۶- سوقصد به جان والاحضرت شاهدخت اشرف در پاریس ۷- به قتل رساندن مهندسین آمریکایی و دادن اسناد امنیت کشور به سفارت شوروی از سوی سازمان مجاهدین و بسیاری دیگر

دولت تا آنجا که ممکن بود تروریست‌های ایران را دستگیر کرد و همانگونه که دیدیم مانند یک دفترچه آموزش تروریستی، همین لای و لجن‌های اجتماع ایران که اکنون در رسانه‌ها هستند، عفو بین الملل را به ایران کشیدند سارتر را اکتیو کردن و با همدستی با کمونیست‌ها چپی‌های خطرناک که در پاریس بودند علیه دولت و سازمان اطلاعات و امنیت کشور پروپاگاند بین المللی راه انداختند. اما نقطه عطف در تصمیم‌های دولت ایران آتش زدن سینما رکس به دستور خمینی شد.

واکنش شاهنشاه آریامهر پذیرفتن کناره گیری جمشید آموزگار نخست وزیر و روی کار آوردن دولت شریف امامی با برنامه آشتی ملی بود. یاد آور می‌شویم که تروریست‌های چپ پس از دومین سوقصد به جان شاهنشاه ایران در کاخ مرمر در روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ و دستگیری ۱۴ تن از دانشجویان تروریست کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در تیر ماه ۱۳۴۵ به دیدار و پابوس خمینی در نجف رفتند و خمینی با شرط آن که همه چیز باید اسلامی باشد همدست و رهبر کنفدراسیون گردید. این همدستی میان تروریسم چپ و دین در آلمان نیز وجود داشت. در آغاز کلیسای مسیحی به پشتیبانی گروه تروریستی بادر – ماینهوف درآمد، اما با بیشتر شدن شمار قتل‌ها و بمبگذاری‌ها، کلیسا از ارتش سرخ فاصله گرفت. با این، مردم آلمان به پشتیبانی از دولت برخاستند. این بدان چم است که دولت آلمان توانست با شدت هر چه تمامتر علیه تروریسم چپ مبارزه نماید.

در ایران، بر خلاف دولت آلمان، شریف امامی سیاست بسیار غلط آشتی ملی را در پیش گرفت و دست دراز کرد که بیایید با یکدیگر بنشینیم و گفتگو کنیم. در جایی که صدراعظم آلمان هلموت اشمیت اعلام داشت که با تروریست‌ها معامله نخواهد کرد. دولت آلمان با شدت هر چه تمامتر تا به امروز علیه تروریسم چپ می‌جنگد و تک تک آنان را با اینکه همه سنی از آنان گذشته است و سالیان دراز از قتل‌های آنان سپری شده، دستگیر می‌کند و به زندان می‌اندازد تا دیگر نور خورشید را نبینند. اما در ایران با توهین به دولت و حکومت و قانون اساسی و قوانین کشور و ملت ایران تروریست‌ها را با سلام و صلوات از زندان‌ها بیرون کشیدند تا یک شورش در سراسر ایران به پا کنند، مردم ایران را به قتل برسانند، بزرگان کشوری و لشکری را در دادگاه‌های انقلاب اسلامی اعدام کنند و برای نگاهبانی از یک حکومت غیرقانونی اسلامی – کمونیستی به برون مرز آمدند و در همه رسانه‌ها جای گرفتند و مانند روزنامه نگاران در ایران در زمان انقلاب به مغزشویی ملت ناآگاه ایران می‌پردازند.

بنگرید امروز کشور آلمان کجاست و امروز ایران کجاست. از کشور آلمان، یک غول اقتصادی بوجود آمده است با اینکه در این کشور نه نفت و گاز هست و نه هیچ گونه ثروت زیر زمینی. کشور ایران با همه ثروت‌های روی زمینی و زیر زمینی کشوری شده است ورشکسته که دو سوم مردمش زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در آلمان ملت این کشور می‌توانند آزادانه زندگی کنند، تظاهرات کنند. در ایران کودکان ایران دستگیر می‌شوند و به آنان تجاوز می‌شود و سپس به قتل می‌رسند و یا در خیابان‌ها آماج گلوله‌های بسیج اسلامی و سپاه تروریستی اسلامی می‌گردند.

آنچه را که ما باید از این تجربه‌های غم انگیز و دهشتناک باید بیاموزیم این است که سیاست آشتی ملی، به نابودی ملت می‌انجامد. کسانی که ما را می‌خواهند مجبور کنند با آنان آشتی کنیم، آشتی نمی‌خواهند بلکه اینان واژه آشتی را به کار می‌گیرند تا آنچه را که می‌خواهند به ملت ایران تحمیل کنند. همانگونه که به بانوان ایران گفتند که اجباری در حجاب نیست ولی برای تظاهرات با چادر سیاه و روسری بیایید فقط برای این چند روز است علیه شاه.

خمینی را روزنامه نگاران خاین به عنوان فرشته آزادی و رفاه به مردم ایران فروختند. زمانی که این تروریست‌های چپ قدرت را در دست بگیرند، آزادی خواهی به پایان می‌رسد و آنان تصمیم می‌گیرند که ملت باید چه بکنند و چه نکنند. روزنامه نگارانی که در این رسانه‌های پارسی زبان برون مرز نشسته‌اند و دست بردار نیستند، پیوسته می‌گویند مردم ایران انقلاب کردند و مردم بودند که خمینی را می‌خواستند. اکنون که مردم جمهوری اسلامی را نمی‌خواهند، چرا نمی‌توانند این حکومت هولناک را بدین آسانی براندازند؟ زیرا که این تروریست‌های روی کار در ایران از قدرتشان با اسلحه پدافند می‌کنند و ایرانی می‌کشند.

بدین روی مردم به هیچ روی پروانه ندهید که دوباره برای این سیاست اشتباه پروپاگاند شود. دنباله روی این پروپاگاندیست‌هایی که با اشتی ملی می‌خواهند ملت را به کج راهه بکشند. آشتی ملی در پایان یعنی جمهوری اسلامی می‌ماند یا یک جمهوری همانند آن با نام‌های جمهوری ایرانی، جمهوری سوسیالیستی، وغیره. تنها راه رهایی از نکبت جمهوری اسلامی و چپ همیشه خاین و وابسته برقرار ساختن حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران است.

جاوید شاه – پاینده ایران

برقرار قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران

و در اهتزاز پرچم زیبای سه رنگ شیر و خورشید نشان و تاجدار ایران