سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای قوم درین عزا بگریید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سیف فرغانی (قصاید و قطعات) (ای قوم درین عزا بگریید) از سیف فرغانی |
' |
ای قوم درین عزا بگریید | بر کشتهی کربلا بگریید | |
با این دل مرده خنده تا چند | امروز درین عزا بگریید | |
فرزند رسول را بکشتند | از بهر خدای را بگریید | |
از خون جگر سرشک سازید | بهر دل مصطفی بگریید | |
وز معدن دل به اشک چون در | بر گوهر مرتضی بگریید | |
با نعمت عافیت به صد چشم | بر اهل چنین بلا بگریید | |
دلخستهی ماتم حسینید | ای خسته دلان، هلا! بگریید | |
در ماتم او خمش مباشید | یا نعره زنید یا بگریید | |
تا روح که متصل به جسم است | از تن نشود جدا بگریید | |
در گریه سخن نکو نیاید | من میگویم شما بگریید | |
بر دنیی کم بقا بخندید | بر عالم پر عنا بگریید | |
بسیار درو نمیتوان بود | بر اندکی بقا بگریید | |
بر جور و جفای آن جماعت | یک دم ز سر صفا بگریید | |
اشک از پی چیست تا بریزید | چشم از پی چیست تا بگریید | |
در گریه به صد زبان بنالید | در پرده به صد نوا بگریید | |
تا شسته شود کدورت از دل | یک دم ز سر صفا بگریید | |
نسیان گنه صواب نبود | کردید بسی خطا بگریید | |
وز بهر نزول غیث رحمت | چون ابر گه دعا بگریید |