چشم مهر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
عشق و رندی بود و مستی از ازل تقدیر ما | بر نتابد پنجهٔ تقدیر را تدبیر ما |
آنچه را دست قضا بر لوح امضاء نقش کرد | چون تواند محو کردن خامهٔ تصویر ما |
ما هوس ناکان رخ عشقش کی آرائیم کی | ننگ دارد حسن او از از غازهٔ تذویر ما |
بعد از این ما و سر کوی جنون در عاشقی | گر نگیرند از جهالت عاقلان زنجیر ما |
در دل سختت ندانم از چه تاثیری نکرد | گریهٔ بیگاه و گاه نالهٔ شبگیر ما |
سر نپیچم از کمندت گر زنی ما را به تیغ | میبری بیهوده رنج اندر پی تسخیر ما |
ای کمان ابرو کمند زلف را بگشا گره | چونکه آسان نیست کرد صید دگر نخجیر ما |
چون صلاح کار ما اندر خرابی دیده اند | در خرابی کوش و بگذر ای دل از تعمیر ما |
نیست بالاتر گنه زین هستی پستی گرای | در بر جانان چه میپرسی تو از تقصیر ما |
آنکه دارد بر سگان کوی سلمی چشم مهر | گو خدا را پیش ایشان کم مکن توقیر ما |
فخر اگر دم در کشد شاید ز شرح اشتیاق | دیگر این مطلب کجا و قوت تقریر ما |